و اربعین آمد...
«باورم نمی شود چهل روز است که من بی توام و هنوز زنده مانده ام، چهل روز گذشته و من رازی درون سینه ام نگه داشته ام و هنوز زبان بیانش را به تو پیدا نکرده ام ، چهل روز گذشته و رقیه...»اشک و اشک و اشک...
به راستی در این چهل روز بر حضرت زینب(س) چه گذشت؟زبان حالش چه بود؟ چه کسی او را فهمید؟ و چه کسی می توانست او را دلداری دهد؟
و جواب سوال هایم اشک و اشک و اشک...همراه همیشگی سؤال های بی جواب
التماس دعا
زکیه تولایی
:: موضوعات مرتبط:
باورم نمی شود... ,
,
:: برچسبها:
اربعین ,
حضرت زینب ,
اشک ,
,
:: بازدید از این مطلب : 796
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6