اعجاز قرآن
تعریف و اثبات اعجاز
دانشمندان اسلامى در تعریف معجزه گفتهاند:[۱]
“معجزه، امر خارق عادتى است که مقرون به تحدى باشد و از طرفى مطابق با ادعا داشته باشد” خوارق عادت، رویدادهایى هستند که بر خلاف عادت امور و اشیا و عملکرد معهود قوانین طبیعى مىباشند. اینکه گفته شد: معجزه خارق عادت است، نه بدین معناست که معجزه، استثنایى است از قانون علیت. معجزه، نفى علل نیست چون قانون علیت، هم مورد پذیرش برهان است و هم قرآن. قانون علیت[۲] و خوارق عادت، هر دو مورد پذیرش قرآن کریماند، ولى معارفى را هم به بشریت عرضه مىکند مانند اینکه زمام علل بدست خداست، اسباب مادى مستقل در تأثیر نیستند و سبب واقعى خداست[۳] و از جمله اسبابى که در مورد معجزات مؤثر است، نفوس انبیا مىباشد[۴] و مبدئى که در نفوس انبیا و اولیا و مؤمنین قرار دارد، مافوق تمام اسباب ظاهرى و غالب بر آنهاست.[۵]
نتیجه اینکه، معجزه و سایر امور خارق العادة همانند امور عادى به اسباب طبیعى محتاج هستند و علاوه، هر دو (معجزه و امور عادى) از اسباب باطنى بهرهمندند، و اسباب باطنى با آنچه که ما آنان را به عنوان اسباب مىشناسیم متفاوتند، ولى در امور عادى، اسباب ظاهرى و عادى توأم با اسباب باطنى و حقیقى بوده و آن اسباب باطنى هم توأم با اراده و امر خدا مىباشند. البته گاهى اسباب حقیقى با اسباب ظاهرى هماهنگى نمىکنند ودر نتیجه، سبب ظاهرى از سببیّت افتاده و آن امر عادى موجود نمىشود، چون اراده و امر خدا بدان تعلق نگرفته است. برخلاف امور خارق العادة که مستند به اسباب طبیعى عادى نبوده بلکه به اسباب طبیعى غیر عادى تکیه دارند یعنى به اسبابى که براى عموم مردم قابل لمس نیست. البته اسباب طبیعى غیر عادى نیز مقارن به اسباب حقیقى و باطنى و در نهایت مستند به اذن و ارادهى خدا مىباشند.
از شروط دیگر معجزه، مقرون بودن به تحدى است. یعنى پیامبرى که معجزه به دست او جارى مىشود از همگان، بویژه منکران و ناباوران، مىخواهد که اگر معجزهى او را عمل عادى مىدانند و حاکى از صدق دعوت او نمىشمارند، نظیر آنرا بیاورند.[۶]
بعبارت دیگر، معجزه یعنى “بینه و آیت الهى” که براى اثبات یک مأموریت الهى صورت مىگیرد و لذا محدود به شرایط خاص و مقرون به تحدى مىباشد.[۷]
از جمله مواردى که در معجزه شرط است و در تعریف معجزه بیان شده، اینست که مطابقت با دعوا داشته باشد یعنى اگر کسى ادعاى نبوت مىکند و معجزهى خودش را، به عنوان مثال، شفا دادن کور مىداند، باید کور شفا پیدا کند تا دلیلى بر صدق او باشد.[۸]
پس معجزه، خرق عادت است و خرق عادت گرچه شامل سحر و کهانت و استجابت دعا و امثال آن مىشود اما سحر و کهانت تاب مقاومت در برابر معجزه را ندارند و اسبابش، مغلوب مىشوند و معجزه، از این جهت معجزه است که عوامل طبیعى و غیر عادى آن، مغلوب واقع نمىگردند و همواره قاهر و غالباند.[۹] سحر و جادوگرى نه منشاء الهى دارد ونه منشاء طبیعى وما به ازاى واقعى و نفس الامرى، و غالباً بر چشم بندى، از جمله سبقت گرفتن بر سرعت دید و ایهام و تخیل و تلقین مبتنى است و اگر در بعضى موارد هم منشاء طبیعى داشته باشد، در خدمت اهداف شر است و غالباً با جهل و خرافات توأم مىباشد.
یعنى خارق العادهى بشرى در هدف هم با معجزه پیامبران، تفاوت دارد. پیامبران معجزات را به منظور هدایت و راهنمایى بشر مىآورند نه سرگرمى….
از طرف دیگر، معجزه قید و شرط خاصى ندارد بدین معنا که براى انجام آن نیاز به تعلم و تمرین نیست برخلاف آنچه که مرتاضان انجام مىدهند که از سویى به تعلم و تمرین محتاجند و از سوى دیگر نمىتوانند هر کارى را انجام دهند. و این بخاطر اینست که معجزهى پیامبران متکى به نیروى لایزال و نامحدود الهى است ولى خارق العادهاى که از دیگران سرمىزند از نیروى محدود انسانى مایه مىگیرد و لذاست که خارق عادت بشرى قابل معارضه است و احدى جرأت ندارد که تحدى کند.[۱۰]
معجزه با استجابت دعا و… این فرق را دارد که در مورد معجزه، پاى تحدى و هدایت خلق در کار است و با صدور آن، صحت نبوت پیامبر و رسالت و دعوتش بسوى خلق اثبات مىگردد و لذا شخص صاحب معجزه، درآوردن آن مختار است به این معنا که هر وقت از او معجزه خواستند مىتواند بیاورد و خدا هم ارادهاش را عملى مىسازد. بخلاف استجابت دعا و کرامات اولیا که چون پاى تحدى در کار نیست و هدایت کسى وابسته به آن نیست، تخلف آن امکانپذیر است و تخلف آن موجب گمراهى دیگران نمىشود.[۱۱]
بعبارت دیگر، کرامت یک امر خارق العادهاى است که صرفاً اثر قوت روحى و قداست نفسانى یک انسان کامل یا نیمه کامل است و براى اثبات هدف الهى خاصى نیست و در واقع، معجزه زبان خداست که شخصى را تأیید مىکند ولى کرامت، چنین زبانى نیست.[۱۲]
بهرحال معجزهى همراه با ادعا، مختص نبى است و اگر از شخصى معجزهاى سرزد یا ادعاى نبوت دارد یا ندارد و اگر دارد، از طریق معجزهاش به صدق ادعایش علم پیدا مىکنیم، چون اظهار معجزه از دست دروغگو عقلاً قبیح است، و اگر ادعاى نبوت ندارد به نبوتش حکم نمىشود زیرا معجزه، ابتداءً بر نبوت دلالتى ندارد و آنچه را که اثبات مىکند، صدق ادعا است و اگر ادعا متضمن دعواى نبوت باشد، معجزه دلالت مىکند که مدعى در ادعایش راستگو مىباشد ولازمه این راستگویى، ثبوت نبوتش مىباشد.
البته پیامبر قبل از نبوت هم مىتواند معجزه کند، اما این از باب “ارهاص” یعنى آماده کردن مردم براى شنیدن دعوت مىباشد.[۱۳]
آرى، معجزه فقط بعد از آغاز دعوت پیامبران و همراه با تحدى سرمىزند و در غیر اینصورت اگر عمل خارق العادهاى از پیامبر ملاحظه شود، کرامت شمرده مىشود هرچند که عرفاً همهى کرامات انبیا و ائمهى اطهارعلیه السلام معجزه شمرده مىشوند.[۱۴]
اما اثبات معجزه، متوقف بر تبیین دو مسأله است: اولاً، اقسام معجزات پیامبرعلیه السلام ثانیاً، وجوه اعجاز قرآن.
اقسام معجزات:معجزه بر دو قسم است: فعلى و قولى
معجزهى فعلى عبارت است از: تصرف در کاینات بر اساس ولایت تکوینى[۱۵]، به اذن خداوند؛ مثل شق القمر[۱۶] و شق الشجر[۱۷] از طرف پیامبر عظیم الشأن اسلام و شق الارض[۱۸] و شق البحر[۱۹] در داستان قارون و فرعون از ناحیهى حضرت موسىعلیه السلام و شق الجبل[۲۰] از سوى حضرت صالح و شفادادن اکمه و ابرص و احیاى مردگان[۲۱] توسط حضرت عیسىعلیه السلام و کندن درب قلعهى خیبر به اعجاز علوى[۲۲]
معجزهى قولى عبارت است از: کلمات و بیانات خداوند و پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه علیه السلامکه حاوى معارف عمیق و حقى هستند که موجب حیرت و ابتهاج عقول عالمیان گشتهاند.
در فرق معجزه فعلى و گفتارى باید گفت که معجزهى فعلى، هم محدود به زمان ومکان خاصى است و هم براى عوام مىباشد، چون آنها با محسوسات سر و کار دارند[۲۳] و اما معجزهى قولى، اختصاص به زمان خاصى ندارد ودر تمام عصرها باقى و براى خواص مىباشد.
البته از معجزات فعلى پیامبر صلى الله علیه وآله، تعیین قبلهى مدینه مىباشد که هنوز هم پابرجاست و پیامبرصلى الله علیه وآله بدون اینکه از آلات نجومى وقواعد هیوى و… استفاده نماید، بسوى کعبه ایستاد و فرمود: “محرابى على المیزاب” محراب من روبروى ناودان خانه خداست.[۲۴]
اثبات اعجاز فعلى، نیاز به بررسى روایاتى دارد که آن اعجاز را نقل کردهاند، اگر آن روایات از نظر سند مورد پذیرش بودند یا قراینی برای صحت وجود داشتند، آن اعجاز را مىپذیریم و الا راهى براى اثبات آن نداریم، گرچه احتمال آن را هم نمىتوانیم نفى کنیم. بله آن دسته از اعجاز فعلى را که قرآن از پیامبران نقل کرده است، بدون شک و تردید مىپذیریم و همچنین اعجازهاى فعلى که هنوز پابرجا مىباشند، مورد قبول خواهند بود.
اعجاز قرآن: سرسلسلهى اعجاز قولى، قرآن است ودر صدور و عدم تحریف قرآن، کسى نمىتواند شک کند و آنچه که مىماند اینست که به چه دلیل قرآن معجزه است؟
براى پاسخگویى به این سؤال، تبیین وجوه اعجاز ضرورى به نظر مىرسد، یعنى قرآن از جهات مختلف بررسى گردد تا ثابت شود که کلام خداست.
وجوه اعجاز قرآن:[۲۵] قرآن از جهات مختلف تحدى کرده است که در ذیل به برخى از آنها اشاره مىشود:
۱- تحدى به فصاحت و بلاغت[۲۶]
۲- تحدى به عدم اختلاف در معارف ارائه شده[۲۷]. و بدین جهت است که حضرت على علیه السلام مىفرماید: بعضى از قرآن، ناطق به مفاد بعض دیگر و پارهاى از آن شاهد پارهاى دیگر است.
۳- تحدى به خبرهاى غیبى[۲۸]؛
۴- تحدى به کسى که قرآن بر او نازل شده است[۲۹]؛
۵- تحدى به علم[۳۰] و…
قرآن مجید از این طریق اعجاز و حقانیت خود را اثبات مىنماید که: شخصى که امى و درس نخوانده است ودر محیطى که از اخلاق و معارف و تمدن بشرى، در آن خبرى نبوده رشد کرده، نمىتواند از پیش خود معارف و اخلاق و قوانین دینى، اعم از عبادتها و معاملات و سیاسات اجتماعى و… و خلاصه هر آنچه که بشریت بدان محتاج است، به بشریت عرضه کند، به نحوى که صاحبان اندیشه و علوم را به اعجاب وا داشته و از ادراک آن عاجز ماندهاند. قرآن نه تنها کلیات و مهمات مسایل را متعرض شده است بلکه از بیان جزئىترین مسائل هم فروگذار نکرده است و عجیب اینست که تمام معارفش بر اساس فطرت و اصل توحید بنا شده است بطوریکه تفاصیل احکامش بعد از تحلیل به توحید برمىگردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مىکند.
قرآن، هم الفاظش معجزه است و هم معانى نهفته در الفاظش، یعنى هم خوب سخن گفته و هم سخن خوب ارایه داده است.[۳۱] و تا حال کسى نیامده که در برابر تحدى قرآن در زمینههاى مختلف قد علم کند و لااقل سورهاى همچون سوره کوثر بیاورد.
نکتهاى که در آخر لازم است بدان اشاره گردد اینست که قرآن در کلماتش بطور مطلق تحدى کرده[۳۲] و فرموده اگر کسى مىتواند نظیرش را بیاورد و نفرموده که اگر مىتوانید کتابى فصیح و یا بلیغ مثل قرآن و یا کتابى که مشتمل بر چنین معارفى است بیاورید؛ و این مىفهماند که قرآن از هر جهتى که ممکن است مورد برترى قرار گیرد، برتر است و این تحدى و تعجیز براى فرد فرد بشر در تمامى اعصار مىباشد و اگر کسى توان درک وجوه اعجاز قرآن را ندارد، براى اینکه اعجاز قرآن بر وى اثبات گردد باید به صاحبان فهم قوى مراجعه کند، همانها که عمرى در فهم معارف قرآن تلاش کردهاند و خود بر این باورند که قرآن اقیانوسى از معارف است که آنها قطرهاى از آن را چشیدهاند.
نتیجه اینکه: اعجاز به معناى خرق عادت است که از طرفى مقرون به تحدى است و از طرف دیگر، مطابق ادعایى است که از سوى صاحب اعجاز صورت گرفته است. خرق عادت یعنى برخلاف عملکرد معهود قوانین طبیعى، امرى رخ دهد.
خارق عادت بودن اعجاز به معناى نداشتن علت و یا نفى قانون علیت نمىباشد و اعجاز گرچه همچون امور عادى اسباب طبیعى دارند اما آن اسباب براى عموم مردم قابل لمس نبوده و از آن آگاهى ندارند. تحدى یعنى اینکه پیامبرِ صاحب اعجاز، از افرادى که اعجاز او را باور ندارند و دعوت او را صادق نمىشمرند، بخواهد که اگر مىتوانند نظیر آنرا بیاورند.
اعجاز از نفوس انبیاء نشأت گرفته وبه اذن خدا مىباشد، یعنى متکى به نیروى لایزال و نامحدود الهى است، و لذا همیشه غالب و قاهر است. اعجاز نیاز به تعلیم و تمرین ندارد و از این جهت نیازمند قید و شرط خاصى نمىباشد. معجزهى پیامبران براى سرگرمى و… نیست بلکه به منظور هدایت و راهنمایى بشر صورت مىگیرد و اینگونه است که معجزه از کرامت، همچون استجابت دعاو… و نیز از سحر و جادو و…، تمایز پیدا مىکند.
در کرامات، پاى تحدى و هدایت خلق و ادعاى پیامبرى در کار نیست. در سحر وجادو و کارهایى که مرتاضان انجام مىدهند، منشأ طبیعى وجود ندارد و اگر در بعضى از موارد هم وجود داشته باشد، هدف مقدسى را دنبال نمىکند.
علاوه بر این، شخص در اثر تعلم و تمرین به چنین چیزى دست مىیابد و قادر به انجام کار مشخصى است و چون از نیروى بشرى سرچشمه مىگیرد و انسان و نیروهایش محدود مىباشد، امر خارق العادهاى که توسط چنین اشخاصى انجام مىپذیرد، مغلوب نیروى مافوق قرار مىگیرد.
و اما اثبات اعجاز: اعجاز بر دو قسم است، گاهى فعلى است و زمانى بیانى و گفتارى. اعجاز فعلى از طرفى با حواس مردم سر و کار دارد ودر بستر زمان واقع مىشود و بعد از وقوع معجزه باقى نمىماند، گرچه از پیامبر اسلامعلیه السلام تعدادى از معجزات فعلى باقى مانده است.
اثبات این قسم، براى افرادى که در زمان وقوع معجزه حضور نداشتند، با بررسى روایات ناقل اعجاز، امکانپذیر است.
و اعجاز قولى پیامبر اسلامعلیه السلام همانا قرآن است، قرآن در موارد زیادى منکرین را به مبارزه دعوت کرده و تحدى نموده است.
تحدى قرآن در زمینهى خاصى همچون فصاحت و بلاغت نیست، بلکه از هر جهتى که امکان برترى در آن وجود داشته باشد، مىتواند مورد تحدى قرار گیرد همچون خبر از غیب و طرح مسایل علمى و عدم اختلاف در قرآن و…، که اثبات چنین اعجازى نیازمند بررسى وجوه اعجاز قرآن است به این معنا که اثبات گردد قرآن در زمینههاى مختلف برترىهایى دارد که بشر از ارایهى آنها عاجز است.
اعجاز محتوایى قرآن
جهات مختلفى را براى اعجاز محتوایى قرآن ذکر کرده اند که در ذیل به آنها اشاره مى شود:
۱٫ عدم وجود اختلاف در قرآن:
آیۀ شریفۀ: “أفلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا”ً.[۳۳] نیز ناظر به همین وجه اعجاز است.
۲٫ اخبار غیبى:
در قرآن مطالبى نسبت به برخى افراد، یا بعضى از وقایع که در آینده؛ یعنى زمان بعد از نزول آیات قرار بوده واقع شود، پیش بینى شده که به همان صورت به وقوع پیوسته است. از جمله آیۀ کریمۀ: “ا لم* غلبت الروم فى أدنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون”،[۳۴] است.
۳٫ علوم و معارف قرآنى:
در قرآن مطالبى آمده که لا اقل در آن زمان هیچ بشرى نمى توانسته به آنها دسترسى پیدا کند. البته هم اکنون نیز علوم و معارف بلندى در قرآن وجود دارد که هنوز براى بشر ناشناخته مانده و بیشتر آنچه معلوم گشته از طریق خود پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) و هدایت هاى مستمر آنان بوده است، به طورى که امروز بخش قابل توجهى از احادیث را روایات اعتقادى، مباحث عقلى، نکته هاى فلسفى و کلامى و موضوعات عرفانى تشکیل مى دهد. به هرحال، حتى اگر کسى فرضاً همۀ علوم و معارف قرآنى را هم اکنون شناخته شده و در دسترس بشر بداند، هر چند به یقین در گذشته چنین نبوده است، این امر از ارزش اعجازى قرآن در این زمینه چیزى نمى کاهد. شایان توجه است که این اثبات اعجاز قرآن از طریق آورندۀ آن نیست، بلکه گفته مى شود این علوم و معارف عمیق و بلند آن قدر عظمت دارد که از افق اندیشۀ هر دانشمندى در آن روزگار بالاتر بوده است و به طور کلى اندیشه اى بشرى نبوده و نشان وحى الاهی بر تارک آن دیده مىشود.
۴٫ عجز از ابطال معارف و علومى که در قرآن آمده است:
پس از گذشت سالیان دراز و بعد از این همه پیشرفت هاى علمى بشر و تبادل دانش ها و فرهنگ ها هیچ کدام از مطالبى که در قرآن آمده، ابطال نشده است و همین حقانیت قرآن و آسمانى بودن آن را اثبات مى کند.
تذکر این نکته مفید است که اگر چه شاید برخى از دانش هاى بشرى – همانند منطق و ریاضى – که در یک مجموعۀ مدوّن گردآورى شده و از دوران کهن به ما ارث رسیده است، ابطال نشده باشد، ولى باید توجه نمود که اولاً: این دانش ها در قالب بدیهیات اولى، یا فطرى در اندیشۀ هر خردمندى مکنون بوده است و کسانى که به تدوین این مسائل پرداخته اند، در واقع گردآورنده بوده اند، و نه آورنده. ثانیاً: به طور کلى کتاب هایى که بشر تألیف مى کند، مربوط به یک دانش خاص و پیرامون موضوع ویژه اى است، در حالى که یکى از مهم ترین ویژگى هایى که بر رخسار علوم و معارف قرآن مى درخشد، گستردگى حوزۀ مباحث آن و اشاره به ده ها مطلب در یک سخن است.
اساساً این خود، یکى دیگر از وجوه اعجاز است که چنین دانش هاى گوناگونى را در خود جاى داده است. کدام بشرى مى تواند علاوه بر دست یابى به علوم متفاوت و حوزه هاى کاملا بی گانه از هم – با آن همه دقت نظر و استوارى بیان و گستردگى موضوعات – چنین دانش ها را به هم آمیزد و مسائل را چنان در کنار یکدیگر قرار دهد که در صدر و ذیل سخنان، میوه هاى متفاوتى از علوم گوناگون به دست آید، به گونه اى که نه مقصود، ضایع و نه پیوستگى زایل شود و نه خطایى صورت پذیرد و این چنین در طول قرن ها بدرخشد و از هرگونه ابطال پذیرى مصون باشد؟[۳۵]
اعجاز بلاغی قرآن
بحث اعجاز بلاغى قرآن، یا بلاغت قرآنى، از گذشته هاى دور شناخته شده بوده و تقریباً بین همۀ مذاهب اسلامى مورد التفات و توافق بوده است. البته برخى، اعجاز بلاغى قرآن را از امورى؛ مانند نظم، اسلوب و شیوۀ بیانى قرآن جدا کرده و گفته اند: یکى از جهات اعجاز قرآن، اعجاز بلاغى آن است و جهت دیگر آن، نظم و اسلوب بیانى قرآن است. برخى دیگر نیز وجه اعجاز قرآن را مجموع مرکب از بلاغت و نظم و اسلوب آن دانستهاند.[۳۶] ولى در واقع اینها از باب تکثیر مثال است و همۀ موارد مرتبط با شیوۀ بیانى قرآن به اعجاز بلاغى قرآن بر مىگردد.
شیوۀ بیانى قرآن، شیوه اى است که هیچ بشرى، حتى ساحت بلند رسول اکرم (ص)، نمى تواند به این روش سخن گوید.
توضیح آن که: در باب “تاریخ حدیث” اهل سنت مدعى هستند که رسول اکرم (ص) از نوشتن احادیث و کلمات خودشان منع فرموده بودند و در این باره روایتى از ایشان نقل مىکنند،[۳۷] آن گاه با این پرسش مواجه شده اند که چرا حضرت از کتابت حدیث نهى کرده اند؟
یکى از پاسخ هایى که داده شده و در میان اهل سنت خیلى معروف است، این است که سبب نهى، آن بوده که مبادا قرآن با غیر قرآن؛ یعنى احادیث نبوى، مخلوط شود. یکى از محققان اهل سنت، این استدلال مشهور بین علما اهل سنت را ردّ کرده و گفته است: اعجاز بلاغى قرآن مانع از این است که غیر قرآن با قرآن اشتباه شود.[۳۸] آن گاه در باره این اشکال که شاید پیامبر اسلام (ص) در بلاغت به حدى بودند که مى توانستند همانند قرآن سخن بلیغ گویند، پاسخ داده است: لازمۀ این سخن، انکار اعجاز بلاغى قرآن است.[۳۹] به هر حال مسئلۀ منع حضرت (ص) از کتابت حدیث – با این که احادیث ایشان، سخنان معمولى و از سوى خود نبوده، بلکه سخنانى نورانى و به هدایت الاهی و مکشوف از عالم غیب بوده است و مى توانسته رهگشاى بسیارى از گرفتاری هاى امت اسلام باشد – یک اشکال اساسى بر اهل سنت محسوب مى شود، از این رو در میان علماى شیعه از گذشته تا حال این ادعا که حضرت رسول (ص) از نوشتن احادیث نهى فرموده اند، نادرست شمرده شده است.
اعجاز عددی قرآن
وجوه اعجاز قرآن بسیار فراوان و منحصر به فصاحت و بلاغت آن نیست. یکی از وجوه اعجاز لفظى قرآن که اخیراَ برای قرآن ادعا شده است، اعجاز عددی قرآن است. این بحث هنوز احتیاج به تحقیق بیشتری دارد و بعید نیست در آینده بتوان با یک ادعای قطعی چنین چیزی را به قرآن نسبت داد. اما آن چه امروز به عنوان اعجاز عددی مطرح است، حداکثر نوعی تناسب بین واژگان قرآن است که با روشهای سلیقه ای در شمارش کلمات به دست آمده است. در قرآن و یا روایات به چنین وجهی از اعجاز اشاره نشده، اما بخشی از آماری که در این باره ارائه شده است، تناسب و هماهنگی هایی را بین کلمات قرآن نشان می دهد. مثلا اگر واژۀ “شهر” ( ماه = ۳۰روز) را بدون صیغه های جمع آن و تنها با صیغۀ مفرد (الشهر، بالشهر، شهر، شهرا) در نظر بگیریم متوجه می شویم که تعداد آن به تعداد ماه های سال، (یعنی دوازده) است. مثال های دیگری نیز برای اثبات اعجاز عددی زده شده است که صحت انتساب آن بر عهدۀ کسانی است که چنین ادعای کرده اند.[۴۰]
یادآوری: همان طور که گذشت، در مواردی که ادعای اعجاز عددی برای قرآن شده است، معیار صحیحی برای شمارش کلمات ذکر نشده است، بلکه چه بسا به صورت سلیقه ای شمارش شده است. به عنوان مثال، واژۀ “شهر= ماه” را اگر با صیغه های جمع آن حساب کنیم، بیشتر از دوازده تای ادعا شده به دست می آید. اما باید توجه داشت که، عدم اثبات چنین اعجازی چیزی از شأن و اعجاز این کتاب آسمانی کم نمی
:: موضوعات مرتبط:
دیگر موضوعات قرانی ,
,
:: برچسبها:
توضیح و تعبیر اعجاز قران ,
اعجاز عددی ,
اعجاز علمی در قران ,
:: بازدید از این مطلب : 1213
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0